علیرضا صدر ثقة الاسلامی متولد ۱۳۵۳ معادل ۱۹۷۴ هست. این پازلها و وبلاگها را بخوانید متوجه میشوید چگونه جوانی وی از دست رفته بدون اینکه از زندگی لذت برده باشد و همواره مورد هجمه عوامل حکومت اسلامی و جنگ روانی و جنگ فرهنگها و مافیا و شرخران و لاتها و اوباش بوده و هست.

۱۴۰۳ مهر ۲۷, جمعه

ماجرای جاسازی مواد مخدر 1363

ماجرای جاسازی مواد مخدر


در سال 1363 محمد ابوالقاسمی کنی که در در پلاکهای پ۳ و پ۵  در کوچه نوزدهم خیابان ابراهیمی جنوبی واقع در بلوار فردوس ساکن بودند و او نیز کودک بود متولد 1354 به من چیزی مهم گفت.

او گفت که برادرانش مواد مخدر در خودروهای سبک و سنگین و خودروهای راهسازی جاسازی و منتقل می کنند.
او گفت ارباب و کارفرمایشان پلیس است.

من این خبر را در یادداشتی، در حالیکه کلاس پنجم دبستان بودم به ادارات و رسانه های مرتبط فرستادم.

قراین و شواهد پیداست که بعد از خبررسانی من، باند مواد مخدر مذکور نابود نمیشود بلکه دارای شریک و آقابالاسر میشود که برای مافیا قابل تحمل نیست.

علاوه بر این چهار برادر ابوالقاسمی کنی به نامهای حسین و امیر و حمید و محمد و شوهرخواهرشان که ابوالفضل محمدی است و صورنش شبیه صدام حسین است با من دشمن شدند.

من در آن نامه برادران ابوالقاسمی را لو نداده بودم. بلکه فقط نوشته بودم پلیس مدیریت جاسازی مواد مخدر را در خودروهای سبک و سنگین انجام میدهد و خود پلیس قاچاقچی است.

این نامه من در سال ۱۳۶۳ مافیا را دشمن من کرد.

من بعد از آن نامه که در سال ۱۳۶۳ نوشتم تا سال ۱۳۸۳ هیچ خبر و گزارشی درباره لاتها و اوباش محله به جایی ننوشته بودم.

از وقتی دانشجویان امنیتی دهه 1370 دانشگاه کاشان انواع توطئه کردند ار جمله اینکه اراذل و اوباش نفوذی با مجلات دانشگاهی من پناهنده خارج کنند، من شروع به اطلاع رسانی کردم.

همچنین در فرودگاه مهراباد و در جنبش سبز ماموران لباس شخصی حرفی زده بودند که نشان میداد از اطلاع رسانی پنجم دبستان من عصبانی و درسدد انتقام هستند. این انتقام گیری یک قطعه خیلی مهم پازل است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر