۱۱ سپتامبر و ابزار جاسوسی نصب شونده توی گوش و حلق
در دانشگاه کاشان که تحصیل می کردم. در اوخر دوران تحصیل. روزی به خانه حمیدکارگر پیر رئیس انجمن اسلامی و مدیر مسئول و سردبیر مجله جنبش، رفتم.
دیدم یک روزنامه زمین افتاده که خبر داده القاعده با قایق به ناوشکن آمریکایی حمله کرده. من در مجله ها خوانده بودم بقدری ناوشکن های آمریکایی محافظت میشوند که حمله به آنها سخت میباشد لذا یاد هواپیماربایی که تخصص اعراب و مسلمانان بود، افتادم و به حمید کارگر و بعدا به امیر وارسته حیدری گفتم که این القاعده با توجه به استراتژی که دارد بالاخره چند هواپیمای مسافربری میدزدد و به نقاط حساس آمریکا می کوبد.
این پیشبینی غیر عمد و فی البداهه من، باعث بزرگترین دردسر من شد.
قراین و شواهد حاکی است که بچه های دانشگاه کاشان که امنیتی بودند بلافاصله با طالبان و القاعده و سیا و سازمانهای جاسوسی غربی و شرقی اقدام به لابی و مذاکره کردند و گمان میرود از مسببین وقوع یازده سپتامبر باشند.
یازده سپتامبر که رخ داد، متعجبانه خوشحال شدم که پیش بینی من، مبنی بر این که القاعده چنین خواهد کرد، درست از آب درامد ولی از قتل این همه بیگناه ناراحت شدم.
در تابستان 2003 معادل تابستان 1382 با علی سلمانمنش حدود ساعت 8 یا 9 شب در مقابل پارک ملت در یک فود کورت پیتزا خوردم که پس از دو لقمه حالت بیهوشی افتادم و سپس تلوتلو خوران به اتاقم در زیر زمین خانه ویلایی تک واحدی که داشتیم مراجعه و خوابیدم ولی احتمالا حدود ساعت 2 شب چند مرد ریختند و با ابزاری شبیه میل کاموا در گوشم و حلقم چیزهایی جاسازی کردند.
فردا صبح چند مرد در بام پلاک ۱۵ جنب ما که پلاک ۱۷ هستیم با دستگاهی کار می کردند که در گوشم صداهای ابزار الکترونیکی و مخابرانی شنیده میشد.
این ابزار که توی گوشم و حلقم نصب شده
اولا خیلی ریز و غبار جاسوس است .
ثانیا ممکن است بیوالکترونیک از جنس مغز و عصب باشد.
ثالثا قابلیت تله پاتی دارد. یعنی کارکرد مغز موجب نشت الکتریکی در عصب میشود و این نشت با دستگاه خوانده و منتشر میشود.
رابعا کنترل پنلش دست اوباش محله و اوباش دانشگاه کاشان از سال ۲۰۰۳ تاکنون بوده و هست.
من با افرادی صحبت کردم به این نتیجه رسیده ایم که سیا و سازمان جاسوسی در جریان تحقیقات یازده سپتامبر با ایران تماس گرفته ولی کس دیگری با همین نام من (علیرضا صدر ثقة الاسلامی)، به دروغ به آنها معرفی شده است پس آنها با کس دیگر مصاحبه و بازجویی کرده و ان شخص نقش بازی کرده و شاخ و شانه کشیده و موجب شده دستور دهند چنین ابزاری توی گوش و حلق من نصب شود، سپس جابجایی انجام دستگاه در من نصب شده است.
سیا و ان اس ای هرگز به هیچ طریقی با من مصاحبه و بازجویی نکرده اند و این خیلی عجیب است که اولا من قبل از ۱۱سپتامبر پیشبینی کردم و دوم اینکه من متهم به همکاری با القاعده شده ام و سوم اینکه توی گوش و حلقم وسایل عجیب نصب است چهارم اینکه اطرافم پر از مافیایی و امنیتی و جاسوس و داعشی و القاعده شده است ولی آمریکایی ها هرگز بازجویی و مصاحبه نکرده اند و کنترل پنل را داده اند دست اوباش که دایم در حال فضولی جنسی و مزاحمت جنسی و فحاشی و اذیت در امور اقتصادی و .... هستند.
تمام جوانی من از ترس تهدیدات و اذیت توسط این مردان وحشی نابود شده است. از ترس آسیب به همسر نتوانستم همسر بگیرم. تمام زندگی ام تنش است.
پنل دست لاتهای بسیار فضول و بی تربیت محله و ک۱۹پ۱۷ و دانشجویان دهه ۱۳۷۰ کاشان و گروه چهارمی است.
اینها دایما مشغول پخش صدا از اسپیکرهای دیوارها و جاسوسی از طریق دوربینهای مخفی و استراق سمع ها هستند.
علاوه بر این بخشی از صدای فکر من را که میکرو دیوایس از حلق و گوشم منتشر می کند را میشنوند و انواع جنگ روانی می کنند.
عقیده کاربرد در مافیا دانشجویان کاشان:
حمید کارگر پیر و محمدصادق اسدی رازی و امیر وارسته حیدری و فرهاد مختاری کرچگانی و محمدمهدی نیکونژاد شیرازی و تعدادی دیگر از دانشجویان در سال ۱۳۷۶ معادل 1997 عقیده داشتند که اگر یک تهاجم با وسایل جاسوسی بگونه ای صورت گیرد که اظهارات تارگت و قربانی را بشود پسیکوز یا سایکوز نظیر اسکیزوفرنی یا افسردگی یا وسواس یا مانیک جلوه داد تارگت هرگز از شر جاسوسان رهایی نخواهد یافت و عملیات علیه تارگت تا سالها با موفقیت ادامه خواهد یافت چون دادگاه و گزارش و شکایت به نفع مهاجمان خواهد شد.
ترکیب جاسوسی و شرارت و شرخری علیه تارگت برای آنان موفقیت و برای تارگت محکوم شدن به بیمار روانی به دنبال دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر